کد خبر 607411
تاریخ انتشار: ۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۹

کم‌تر از یک دقیقه بعد از انفجار، صدای پرپر چند تا ترکش پیچیده توی آسمان. ترکش‌ها می‌چرخیدند و صدایشان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد بی‌این که بشود دیدشان. یک‌دفعه دو تا ترکش، تقریبا با هم خوردند به پشتم. درست توی فرورفتگی بین دو کتفم؛ وسط وسط و قشنگ روی ستون فقرات.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، چاپ جدید کتاب «خاکریز پیشانی» پدافند گردان حمزه، لشکر 27 محمّد رسول الله(ص) پیشانی جاده‌ی فاو-ام‌القصر، اسفند 1364، به اهتمام آقای علی‌رضا اشتری، توسط انتشارات 27 بعثت منتشر و در دسترس مخاطبین قرار گرفت.

در این کتاب می‌خوانیم:
کم‌تر از یک دقیقه بعد از انفجار، صدای پرپر چند تا ترکش پیچیده توی آسمان. ترکش‌ها می‌چرخیدند و صدایشان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد بی‌این که بشود دیدشان. یک‌دفعه دو تا ترکش، تقریبا با هم خوردند به پشتم. درست توی فرورفتگی بین دو کتفم؛ وسط وسط و قشنگ روی ستون فقرات.

سرد بودند. هیچ‌کاری نکردند. خدا را شکر کردم که کسی ندید. حتی آن‌قدر سرعت و قدرت نداشتند که بادگیر را پاره کنند. خوردند به پشتم و افتادند کف سنگر. برشان داشتم. ترکش باید داغ باشد، آن‌قدر داغ که سرخ سرخ باشد، اما این‌ها حتی دستم را هم گرم نمی‌کردند. دو تا ترکش چدنی، هر کدام اندازه‌ی دو بند انگشت؛ تمییز و نقره‌ای و سرد. گرفتم‌شان جلوی صورتم. آن لحظه دوست داشتم می‌شد که با همین دو تا ترکش تا ابد همان‌جا می‌ماندم یا حتی می‌رسیدم به دوستانی که این دو سه روزه ازشان جامانده بودم. اگر می‌رفتند تو، حتما قطع نخاع می‌شدم. یک کم با ترکش‌ها بازی کردم. مثل دو تا سنگ‌ریزه که کف دست بچرخانی؛ بعد هم گذاشتم‌شان توی جیب بادگیرم؛ یادگاری. شاید هنوز هم ته کمد وسایلم مانده باشند.

شناسنامه‌ی کتاب
نام: خاکریز پیشانی
نویسنده: علیرضا اشتری
طراح جلد: مرتضی بیگدلی
نوبت چاپ: اول/پاییز 1393
تعداد صفحات: 348
شمارگان: 3000نسخه
قیمت: 140000ريال

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس